رستوران یک مجموعه تولید و همچنین ارائه خدمت است که دارای بخشهای محسوس و غیر محسوس میباشد، بنابراین همچون بسیاری از سیاستهای بازاریابی برای واحدهای خدماتی، یک رویکرد متفاوتی از روشهای سنتی باید در پیش گرفت.
اگر رستوران تنها تولید کننده یک محصول بود، این محصولات تنها در ویترین جهت انتخاب شدن قرار میگرفتند.
اما در یک رستوران کارکنان و حتی مدیر رستوران در تعامل دائمی و مستقیم با مصرفکننده نهایی میباشند، بنابراین روابط مثبت،کارا و اثربخش با مشتریان میتواند معیاری از خلق ارزشهای بالاتر برای مشتریان باشد.
اما باید توجه کرد که این روابط وابسته به کارکنان کارآمد، حرفهای، متعهد و وفادار میباشد. اما به طور عمومی این واقعیت یا به طور کامل نادیده گرفته میشود و یا درجه اثربخشی و کارآمدی آن کمتر از میزان حداقل انتظار مشتری میباشد.
باور سطوح مختلف سازمانی نسبت به اهمیت خدمت به مشتری
امروزه شرکتهای موفق ارائه دهنده محصول-خدمت توجه خود را به دو مقوله کارکنان و مشتریان به طور همگن معطوف نمودهاند، آنها در واقع زنجیر خدمت – سودآوری را به رضایتمندی مشتریان داخلی و خارجی (مصرف کننده و کارکنان) مرتبط ساختهاند. این زنجیر دارای پنج گام اساسی میباشد:
کیفیت خدمات داخلی: کیفیت محیط کاری کارکنان، آموزش های حین کار، پشتیبانیهای جانبی و ...
کارمندان راضی و کارآمد: روحیه سختکوشی، تعهد، وفاداری و ...
خدمات با ارزش والاتر: کارایی و اثر بخشی بیشتر خدمت به مشتری
مشتریان راضی و وفادار: رضایت مشتریان وفادار، خرید مجدد و ...
سلامت و افزایش سودآوری: افزایش کارایی سازمان
بنابراین، رسیدن به افزایش سودآوری و کارایی سازمان هدف اولیه اهمیت خدمت به مشتری میباشد. بر این اساس سیاستهای بازاریابی نیازمند راهکارهای بیشتر از تکنیکهای سنتی، که به عنوان بازاریابی خارجی به چهار p توجه میکند، میباشد
سیاستهای بازاریابی برای سازمانهای محصول-خدمت
بازاریابی داخلی یعنی اینکه سازمان ارائه کننده محصول-خدمت باید به طور کاملاً اثربخش باید تمامی عوامل موجب رضایتمندی کارکنان خود را، که با مصرفکنندگان نهایی در ارتباط هستند، پشتیبانی کنند.
در واقع بازاریابی داخلی همسو کننده تمامی سطوح سازمانی با اهمیت بهبود خدمت به مشتریان میباشد. در حقیقت بازاریابی داخلی مقدم و تا حدی ارجحتر نسبت به بازاریابی خارجی است و اگرچه این مقوله در بسیاری از سازمانهای کاملاً تعریف نشده و یا خارج از حدود اختیارات واحد بازاریابی میباشد، اما بازاریابی امروزی توجه به همسویی کارکنان را در دستور کار اولیه خود قرار داده است.
پس از اجرای همگن و بدون نقص مراحل بازاریابی داخلی و خارجی، بازاریابی تعاملی تکمیل کننده مدل بازاریابی نوین بخش محصول-خدمات است. بازاریابی تعاملی یعنی اینکه، کیفیت خدمت درک شده وابسته به کیفیت ارتباطات مستقیم میان کارکنان و مشتریان میباشد.
درک مفهوم ارتباط میان رضایت مشتریان و سودآوری
هدف نهایی بازاریابی نوین و حتی در معنای واژهای «مدیریت ارتباط با مشتری»، دستیابی به افزایش ارزش سهامداران میباشد و این مسئله از طریق افزایش سودآوری، کاهش هزینههای پنهان، رشد سازمان در متن سیاستهای بازار و مشتریان ممکن میشود. بنابراین چهار عامل اساسی مورد توجه قرار میگیرند:
ایجاد ارزشهای مشتریان داخلی (کارکنان)
ایجاد ارزشهای مشتریان خارجی (مصرفکنندگان)
ایجاد ارزشهای سهامداران
کاهش هزینهها
اولین عامل تاثیر بسزایی بر روی ارزش گروههای ذینفع14 -که بعداً درباره آنها بیشتر توضیح داده میشود- دارد، همچنان که معیار اولیه سودآوری نیز محسوب میشود. برای بررسی بهتر چرخه ارزش – رضایت – سودآوری، یک مدل اصلاح شده «کارایی مالی سازمان15» .
این مدل رابطه دو طرفه میان ارزشهای کارکنان، ارزشهای مشتریان و ارزشهای سهامداران را توضیح میدهد. در واقع این مدل پیشنهاد میدهد که بهبود رفتار مدیریت ارشد تاثیر مثبتی بر روی رفتار کارکنان و همچنین بر میزان رضایت مشتریان دارد.
هرچه کارکنان راضیتر و با انگیزهتر باشند، آنها همکاری بلندمدتتر با سازمان دارند و همچنین کارایی بهتری را بروز میدهند. این نکته تاثیر مثبتی بر روی میزان رضایتمندی مشتریان دارد، در نتیجه مشتریان روابط بلندمدتی برقرار میکنند که نتیجه آن افزایش میزان سودآوری سازمان است.
این سودآوری تاثیر مثبت بر افزایش ارزش سهامدارن می گذارد. این الگو در واقع یکی از سادهترین الگوهای توجیه اهمیت توجه به مقوله رضایتمندی و وفاداری مشتریان است.
الگوی کارایی مالی سازمان
برخی سازمانها امروزه به شناسایی اهمیت بهبود کارایی خود از طریق مدیریت ارزشهای ورودی سازمان و تاثیر آن بر گروههای اساسی ذینفع سازمان خود، میپردازند. کاملاً روشن است که ذینفعان یک سازمان مهمتر از گروههای دیگر سازمان هستند، در حالی که اهمیت آنها از یک سازمان به سازمان دیگر متغیر است.
اما به طور کلی آنها به سه گروه سهامداران، مشتریان و کارکنان تقسیم میشوند که تلفیق ارزشهای این سه گروه، سازنده ارزشهای ریشهای یک سازمان و معیار کارایی مدیریت آن سازمان را تعیین میکند. طبق نظریه آقای فردریک ریچهلد16 این سه گروه در واقع نیروهایی هستند که وفاداری آنها به سازمان موجب موفقیت تجاری آن سازمان خواهد گشت.
ر همین اساس الگوی «نتایج کسب شده ذینفعان» به روشنتر ساختن این مطلب کمک مینماید. این الگو بر روی نیاز توجه به هر گروه از منظر ارزشهای هر کدام به تنهایی و همچنین توجه به ارزشهای کلی (تلفیق ارزشهای سه گروه) سازمان تاکید میکند.
الگوی نتایج کسب شده ذینفعان
بسیار سودمند است اگر تمایزی میان ایجاد ارزشهای سهامدارن و نتایج کسب شده آنها قائل شد. به عبارتی ارزش سهامداران یک دید دقیقتری نسبت به شناسایی ارزشها بر اساس برگشت سرمایه، از طریق نظام بهبود دهنده رضایت مشتریان و دوام آنها، ایجاد مینماید.
اما خارج مباحث ارزش بورس سهام هر سازمان، نتایج کسب شده سهامداران شامل چگونگی رفتار سهامداران با بهبود ارزش آنها میباشد.
تحقیقات متعددی ثابت کردهاند که سهامداران عموماً از مقیاسهای غیر پولی برای بررسی ارزش سهام خود استفاده میکنند، به عنوان مثال سودآوری کمتر سهام رستورانهای سوپراستار طی سالهای اخیر در مقایسه با سرمایهگزاری برای احداث شعب جدید و توسعه سازمان از اهمیت کمتری برای سهامداران آن برخوردار میباشد.
اما نباید نادیده گرفت که روشهای از جمله سیاستهای کاهش هزینههای آشکار و پنهان که موجب افزایش سودآوری برای تمامی سهامداران ارزش بسیار زیادی دارد.
از این نقطه از دست دادن مشتریهای فعلی و سرمایهگزاریهای بیهدف برای مشتریانی که هیچ سیاستی جهت حفظ آنها وجود ندارد، بزرگترین مجرای ایجاد هزینه پنهان برای یک سازمان است، علاوهبراین هزینههیا جبران حاصل از عدم ارائه خدمات مناسب نیز به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نیست.
بنابراین سیاستهای کسب رضایت مشتریان و حفظ آنها تا دستیابی به مرحله وفاداری همراه با تعهد رابطه مستقیمی با رفتار سهامداران نسبت به بررسی ارزش سهام خود دارد.